اتفاقات این چند وقت و تولد مامان فرزانه
سلام عزیز دلم
میخوام واست بگم از این چند وقتی که وبت رو به روز نکردم
شنبه 30 آذر روزی که شبش بلند ترین شب ساله مامانی رو عمل کردن, اون شب جاش واقعا تو خونه خالی بود
تا 4شنبه تو ICU بود و بعدش اومد تو بخش , خدا رو شکر عملش خیلی خوب انجام شد و احتمالا امروز مرخص میشه
این چند وقت ما مدام خونه مامانی هستیم البته عمه شبنم هم پیشمونه, نمیدونم واست گفتم یا نه ولی ما با مامانی تو یه ساختمون زندگی میکنیم
دیشب هم خونه مامانی بودم که بابا از سر کار اومد و گفت بیا بریم خونه کارت دارم وقتی رفتیم خونه دیدم آنا و خاله سعیده رو با خودش آورده واسم تولد بگیرن
کلی خوشحال شدم
تازه بعدش هم دایی ها اومدن
اینم عکس کیکم که میذارم یادگاری واسمون بمونه
اینم عکس من و بابا و آدرینا(دختر دایی بهروز) تو شب تولدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی