هوراااااااااا بابا حست کرد
سلام دخمل قشنگ مامان
چه عجب بالاخره خودت رو به بابا نشون دادی
امشب بعد از 5 ماه و 9 روز یه خودی به بابا نشون دادی....
داستان از این قراره که من دلم درد می کرد و دراز کشیده بودم بابا هم خوابش می یومد و اون هم دراز بود و طبق معمول دستش رو سر شما بود , یهو واسه اولین بار وقتی دست بابا رو شکم من بود شروع کردی به تکون های شدید خوردن البته من فکر میکنم لگد بود , بعد به بابا گفتم بیداری گفت تقریبا بعد گفتم حس کردی, گفت تکون خورد؟؟؟؟!!!؟؟؟
بعد متوجه شدم که بابا خواب بوده و با صدای من بیدار شده بعد یهو شما یه لگد خیلی محکم زدی که دست بابا پرید هوا , بابا مونده بود که یعنی نی نی ما انقدر قویه و خبر نداشته ؟!؟!!!؟؟
خلاصه امشب حسابی به بابا حال دادی دیگه تو پوست خودش نمی گنجید و خواب از سرش پریده بود ...
عزیزم مرسی که به حرفم گوش کردی و دل بابا رو به دست آوردی
عشق مامان قدر یه دنیا دوست داریم و منتظریم که تو بقلمون ببینیمت